امیرعلی ابوالفتح در گفت وگو با »آرمان ملی«:
سهم آمریکا در وخیمشدن روابط با ایران بیشتر است
آرمان ملی آنلاین - علیرضا پورحسین: نزدیک به 200 سال از نخستین ارتباط ایران و آمریکا در عصر قاجار میگذرد و این ارتباط در طول 200 سال گذشته با فرازونشیبهای جدی مواجه بوده تا جایی که در 43 سال اخیر عملا به یکی از مهمترین تقابلهای سیاسی در جهان بدل شده است؛ تقابلی که برخی آن را قدیمیتر و حتی مربوط به دوران پهلوی دوم میدانند. فارغ از تاریخچه این تقابل، در هشت سال گذشته اتفاقات دیگری رقم خورد و دستگاه دیپلماسی ایران با در دست گرفتن ابتکار عمل نشان داد که میتوان در عین همراه نشدن با سیاستهای آمریکا، رابطه دو کشور را به نحوی دیگر ترسیم کرد و حتی علیه این کشور، اروپا را که از قدیمیترین متحدان آمریکاست، با خود همراه کرد. اتفاقی کمنظیر که پس از انقلاب نمونه آن را نمیتوان مشاهده کرد که تمامی قدرتهای جهان در پشت ایران ایستاده و آمریکا صرفا حمایت چند جزیره کوچک را در کنار خود دارد و درراستای فعالکردن مکانیسم ماشه شکست میخورد. این اتفاقات به ما نشان داده راه دیگری نیز وجود دارد که به مراتب میتواند کمهزینهتر برای کشور باشد و منافع بیشتری برای
ایران در پی داشته باشد؛ مسیری که کیلومترها دورتر از تقابل سخت سالهای گذشته است و دولت سیزدهم با اتکا به آن میتواند وضعیت متفاوتی در روابط دو کشور خلق کند. در راستای بررسی این مساله «آرمان ملی» گفتوگویی با امیرعلی ابوالفتح، تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا داشته است که در ادامه میخوانید.
آیا با روی کارآمدن دولت سیزدهم میتوان شاهد روابطی متفاوت بین ایران و آمریکا نسبت به سالهای قبل بود؟
تقابل ایران و آمریکا در سالهای گذشته به مسالهای فراتر از ماهیت دولتها بدل شده است. این یک موضوع ریشهدار است که انبوهی از خصومتها، دلخوریها، بدعهدیها، بیاعتمادیها و خشونتها را در خود جا داده است. با روی کارآمدن هر دولت این سابقه برخوردها پاک نمیشود. نمونه بارز آن را میتوان در دوران دولت اصلاحات مشاهده کرد که رئیسجمهور وقت از ادبیاتی کاملا متفاوت و بیسابقهای استفاده کرد و عملا خواستار فروریختن دیوار بیاعتمادی میان ایران و آمریکا شد. در مقابل این پالسهایی که ایران ارسال کرد، به جای اینکه اتفاقات مثبتی رخ دهد و دیوار بیاعتمادی فرو ریزد، برعکس این دیوار قطورتر شده و بر اختلافات دو کشور افزوده شد. این اتفاق در حالی رخ داد که ایران حسننیت خود را در جریان ساقط کردن طالبان نشان داده بود. همین سابقه به ما میگوید که تغییر دولت در ایران و آمریکا خیلی نمیتواند بر روابط دو کشور تاثیرگذار باشد؛ مگر اینکه تحولات بنیادی در نگاه سران دو کشور به وجود آید که در حال حاضر دور از انتظار بهنظر میرسد. امروز مشکل اصلی در تهران نیست، بلکه در آمریکاست و آنها هستند که بیشتر تمایل دارند بین ایران و آمریکا تنش
وجود داشته باشد. سهم ایالات متحده آمریکا در وخیمشدن روابط دو کشور به مراتب بیشتر از ایران است. در بهترین حالت ممکن امروز باید امیدوار بود اختلاف هستهای ایران و آمریکا حل شود و توافقی در این زمینه بهوجود آید. در سایر موضوعات بعید به نظر میرسد در کوتاه مدت شاهد کاهش اختلافات باشیم.
پس به چه علت دولت آقای روحانی توانسته به مراتب بهتر از دولت آقای احمدینژاد روابط و تنشها با آمریکا را مدیریت کند؟
ایران در دولتهای نهم و دهم در جایگاه متهم قرار داشت و مظنون به انجام اقدامات خلاف صلح و ثبات بودیم. مشخصا ایران در دولت یازدهم و دوازدهمٰ با در پیش گرفتن یک روند دیپلماتیک بسیار هوشمندانه از جایگاه متهم فاصله گرفته و به عنوان شاکی و مدعی شناخته شد و کشورهای جهان نیز پذیرفتند که ایران به تعهدات خود پایبند بوده و در راستای ایجاد امنیت گام برداشته است و این آمریکا بوده که در این زمینه بدعهدی کرده است. آمریکای مطالبهگر با اقدامات دولت یازدهم و دوازدهم تبدیل به یک بدهکار بزرگ شد که همه از او انتظار داشتند به تعهدات خود عمل کرده و بدهی خود را بپردازد. این از ظرافت عمل دولت و نظام بود که منجر به چنین نتیجهای شد. این یک دستاورد بزرگ بود که با تکنیکهای مذاکراتی وزارت خارجه بهدست آمد و البته حمایت حاکمیت را نیز در پشت خود داشت. ایران اگر در دولت سیزدهم نیز بتواند همین روند را ادامه دهد مشخصا دیگر شرایط سخت دوران دولت نهم و دهم تکرار نمیشود. ایران در این عرصه باید مراقب اقدامات خود باشد. ایران اگر به گونهای رفتار کند که جهان بار دیگر علیه ایران یکصدا شود این احتمال وجود دارد که به شرایط مشابه آنها سالها
مواجه شویم. ساختار نظام بینالملل امروز کاملا متفاوت با سال 2010 و سال 2011 است. چین دیگر چین آن سالها نیست، روسیه، اروپا و سازمان ملل نیز با آن سالها تغییر کردهاند و واکنشی که آنها امروز درقبال ایران از خود نشان میدهند به مراتب با آن سالها متفاوت است. این تفاوتها زمانی خود را نشان میدهد که امروز حتی با غنیسازی 60درصد نیز ذیل بند 7 شورای امنیت نرفتهایم.
مولفه کنشهای ایران در ایجاد این تغییرات تا چه میزان موثر بوده است؟
مشخصا تاثیر زیادی داشته است. ایران 2021 با ایران 2010 کاملا متفاوت است. ایران2010 به مراتب از نظر اقتصادی ازایران امروز آسیبپذیرتر بود. ایران در آن برهه زمانی توان ایستادگی زیر فشار اقتصادی را مشخصا نداشت و همچنین نتوانسته بود به جهان ثابت کند که اقدامات صلحآمیز را در دستور کار خود قرار داده است. از نظر اقتصادی نیز ایران پختهترشده است و توانسته تحریم صددرصدی را پشتسر بگذارد؛ هر چند نباید فراموش کرد که زندگی مردم سخت شده است. از سوی دیگر توانمندی هستهای ایران نیز ارتقا پیدا کرده است و ایران امروز بهراحتی میتواند غنیسازی 90درصد داشته باشد. قدرت ایران را زمانی میتوان متوجه شد که هر وقت اراده میکند، میتواند هواپیمای آمریکایی را هدف قرار دهد و هر وقت اراده میکند عینالاسد را هدف قرار میدهد. هیچ کشوری جرات انجام چنین کارهایی را در مقابل آمریکا ندارد. ایران دیگر با تهدید عقب نخواهد نشست و مهمترین تغییر در عرصه بینالمللی نیز همین قدرتمندتر شدن ایران است که برای رسیدن به این نقطه هزینههای زیادی پرداخت شده است.
ارسال نظر