| کد مطلب: ۴۴۰۶۷۶
لینک کوتاه کپی شد

غلامرضا انصاری در گفت و گو با آرمان ملی:

حذف نخبگان تكرار تجربه احمدی‌نژاد؛ دو آسیب جدی

احسان انصاری: تا قبل از انتخابات مجلس یازدهم اصولگرایان در چهار انتخابات(دو ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر) شکست خوردند و با بحران مقبولیت در جامعه مواجه شدند. سؤال مهم این است که آیا پس از به قدرت رسیدن اصولگرایان در انتخابات98 و1400 بحران مقبولیت در اصولگرایی از بین رفته است؟آیا اصولگرایان آلترناتیو بهتری برای اداره جامعه نسبت به اصلاح‌طلبان داشتند؟

حذف نخبگان تكرار تجربه احمدی‌نژاد؛ دو آسیب جدی

آرمان ملی آنلاین -«آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با دکتر غلامرضا انصاری نماینده سابق مجلس و عضو پیشین شورای شهر تهران گفت‌وگو کرده است.دکتر انصاری معتقد است: «ناکارآمدی اصولگرایان در سال‌های گذشته باعث شده جامعه امروز ایران با بحران‌های مختلف مواجه باشد و با تجمیع این بحران‌ها باید انتظار فاجعه از چنین جامعه‌ای داشت.تنها در دولت جنگ و اصلاحات نگاه نخبه گرایانه و حزبی در جامعه شکل گرفت و در دیگر دولت‌ها این وضعیت وجود نداشت.حتی درزمانی که به‌ظاهر دولت در اختیار اصولگرایان قرار نداشته اما تصمیم سازی و تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب مسیر حرکت جامعه توسط اصولگرایان صورت گرفته است.هنگامی‌که حرکت برمدار عقل و منطق را از جامعه دور کنیم متوجه می‌شویم که اصولگرایانی که امروز مدیریت جامعه را در اختیار گرفته‌اند حتی اصولگرایان منصف را حذف کرده‌اند و نتوانسته‌اند آنها را تحمل کنند.« در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.
گفتمان اصولگرایی در طول هشت سال گذشته انتقادات زیادی را نسبت به دولت روحانی و جریان اصلاحات وارد کــرد. در شرایط کنونی که اصولگرایان در حوزه‌های مختلف اعم از دولت، مجلس و شورای شهر قدرت را در اختیار گرفته‌اند آیا آلترناتیوی برای مدیریت نابه سامانی‌های جامعه ارائه کرده‌اند؟
مدیریت حرکت برمدار علمی است. هنگــامی‌که حرکت جامعه به سمت علم و تجربه‌های موفق انسانی باشد نتایج مثبت و مبارکی برای جامعه به همراه خواهد داشت.حرکت بر اساس علم باعث می‌شود عقل و اقتدار باهم تلفیق شود و در چنین شرایطی جامعه به سمت تعالی و پیشرفت حرکت خواهد کرد. اگر ما به کشورهای جهان نگاه کنیم متوجه می‌شویم که حکمرانی در جهان مدرن تلفیقی از عقل، مهر و اقتدار است و جهل، خشم و ترس نمی‌تواند جامعه را به سمت تعالی برساند و موفقیت و پیشرفت برای جامعه به همراه داشته باشد.در جوامعی که اداره کشور و انتخابات به‌صورت حزبی است شرایطی به وجود می‌آید که بخش قابل‌توجهی از مجلس و انتصاب‌های کلیدی توسط احزاب انجام می‌شود.احزاب در این زمینه تلاش می‌کنند افراد مستعد را شناسایی، تربیت و پرورش بدهند تا در مدیریت جامعه از آنها استفاده شود. در چنین شرایطی احزاب نقش نخبه پروری را در جامعه ایفا می‌کنند و دولت‌های برآمده از احزاب نخبه‌گرا می‌شوند و جامعه را به‌صورت علمی و عقلایی مدیریت می‌کنند.این مهم‌ترین شاخصه دموکراسی و اهمیت به حزب است. نمونه بارز این افراد مرکل در آلمان است که در یک سیستم حزبی پرورش پیدا کرد و پس از رسیدن به قدرت منشأ خدمات و پیشرفت‌های زیادی برای جامعه آلمان شد.در چنین جوامعی به دلیل اینکه حزب قصد دارد در قدرت باقی بماند تلاش می‌کند بهترین افراد را برای اداره جامعه به مردم معرفی کند.به‌عکس هر زمان‌که حزب احساس کند یک نفر از مقبولیت لازم برای اداره جامعه برخوردار نیست و سیاست‌های وی نتیجه‌بخش نبوده وی را کنار می‌گذارد و فرد شایسته‌تری را به‌جای وی قرار می‌دهد. نمونه بارز این مسأله تونی بلر در انگلیس بود که به دلیل عملکرد غیرقابل‌قبول توسط حزب خود کنار گذاشته شد.
در کشورهایی کـــه سـیستــم حزبی قوی نیست و احزاب فاقــد چنین شاخص‌هایی هستند چه اتفاقــی رخ می‌دهد؟
حزب کانون تجمیع دانش کشوری است. اغلب احزاب در کشورهای توسعه‌یافته دارای مراکز متعدد مطالعاتی و پژوهشی هستند.روسای مجلس پس از پایان دوران ریاست خود و یا افراد نخبه‌ای که در درون حزب پرورش پیداکرده‌اند مدیریت این مراکز علمی را در اختیار می‌گیرند و مانیفست حرکت حزب و جامعه‌ای که در آن قرار دارند را تدوین و تنظیم می‌کنند. درگذشته جامعه آلمان شرقی یک جامعه فقرزده و همراه با فساد گسترده بود که در مسیر توسعه قرار نداشت. بااین‌وجود هنگامی‌که دیوار برلین برداشته شد در یک پروسه میان‌مدت شخصیتی مانند مرکل بروز و ظهور پیدا کرد.مرکل در مدتی که قدرت را در آلمان به دست داشت دموکراسی و توسعه همه‌جانبه را در دستور کار خود قرارداد و با حکمرانی علمی و عقلایی که داشت سطح توسعه و پیشرفت اقتصادی جامعه آلمان را به حداکثر ممکن رساند. مهم‌ترین ویژگی‌های مرکل سنجیدگی، سلامت رفتاری، ترجیح منافع ملی و قداست گریزی بود که این ویژگی‌ها از وی یک لیدر سیاسی برجسته و تأثیرگذار ساخته بود.نکته دیگر اینکه مرکل از مدیرانی فهیم و نخبه در مدیریت جامعه آلمان استفاده می‌کرد وبه همین دلیل موفق شد جامعه آلمان را در مسیر تعالی قرار دهد. به‌صورت طبیعی هنگامی‌که یک نظام خود را جمهوری می‌داند و متکی به آرای مردم است باید در مسیر دموکراسی حرکت کند. بدون داشتن دموکراسی رسیدن به توسعه و رفاه بیشتر شبیه خواب بدون تعبیر است. ما این وضعیت را در کشورهای شرقی و کمونیستی شاهد بودیم. دموکراسی به‌رغم همه کمبودها و نواقصی که با خود دارد امروز در جهان مدرن به یک هنجار تبدیل‌شده و بدون آن هیچ‌گونه توسعه اقتصادی و اجتماعی امکان‌پذیر نیست.
آیا مشکلات اقتصادی و اجتماعی در ایران ریشه در پروژه دموکراسی دارد؟
ناقوس جنگ در منطقه سال‌هاست به صدا درآمده است. در جهانی که به‌صورت شبکه‌ای اداره می‌شود و قوام و دوام یک جامعه تنها با ارتباط با جامعه جهانی امکان‌پذیر است کشورها باید در یک رویکرد دموکراتیک تلاش کنند تنش‌ها را کاهش دهند و ارتباط خود را قوی‌تر کنند تا میزان بقای آنها افزایش پیدا کند. در غیر این صورت اگر جامعه‌ای به این نکات توجه نکند تا مرحلــه فروپاشی پیش خواهـــد رفت.کاش همگان بداننــد اصرار به ثابت ماندن وضعیت و عدم پذیرش واقعیت‌های جامعه مانند ضرورت تغییر باعث خواهد شد جامعه به‌جای اینکه در مسیـــر تعالــی و توسعه قرار بگیرد در مسیر عکس قرار خواهد گرفت. این در حالی است که چشم طمع به ایران و منابع آن دوخته‌شده است. در چنین شرایطی اگر سیاست‌هایی متناسب با وضعیت جامعـه در پیـــش‌گرفته شـــود جامعه ایران با چالش‌ها و دگرگونی‌های جـــدی در آینده مواجه نمی‌شود. هنگامـــی‌کـه آزادی و رقابت بیــن احزاب از یک جامعــه گرفته شود چنین جامعـــه‌ای بـــه‌جای اینکــه به سمـــت دموکراسی، ارزش‌سالاری و نخبه‌گرایی حرکت کند به سمت چاپلوسی وتملق‌گویی حرکت خواهد کرد. اصولگرایان و اصلاح‌طلبان زمانی می‌توانند موفق باشند که در درون خود نظام حزبی رقابتی را بپذیرند و در عمل نیز به آن پایبند باشند. در چنین شرایطی است که نقش ذی‌نفوذان به حداقل خواهد رسید و زمینه بروز و ظهور ظرفیت‌های بالقوه جامعه به وجود خواهدآمد. هنگامی‌که افراد در سلسله‌ مراتب حزبی رشد کنند و در انتخابات آزاد موردپذیرش و اعتماد مردم قرار گیرند می‌توانند حرکت‌های ارتقایی به سمت توسعه را در جامعه گسترش دهند. متأسفانه این وضعیت در جامعه روند کندی دارد و نخبگان جامعه به دلیل اینکه از شرایط کافی برای بروز استعدادهای خود برخوردار نیستند یا انزواطلبی پیشه می‌کنند و یا تصمیم می‌گیرند، مهاجرت کنند.خطر امروز که جامعه ایران را تهدید می‌کند مهاجرت نخبگان است که سرمایه‌گذاری‌های عظیمی برای تربیت و پرورش آنها هزینه شده است.
چرا میزان مهاجرت در کشور نسبـــت به گذشته افزایش داشته است؟
هنگامی‌که شرایط برای زندگی مناســب نخبگان وجود نداشتــه باشد از کشور مهاجرت می‌کنند.این در حالــی است که برخی به‌صورت محسوس وغیرمحســـوس دیگران را تشویــق بــه مهاجرت می‌کنند. نمونه‌بارز این مسأله اظهارنظر استانداران یکی از استان‌های مرکزی کشور است که خود دانش‌آموخته پزشکی است اما عنوان می‌کنند پزشکانی که قصد دارند کشور را ترک کنند کسی مانع آنها نخواهد شد و ما آنها را بدرقه نیز خواهیم کرد. بدون تردید این فاجعه مدیریتی است که یک مدیر آن‌هم در سطح استاندار نخبگان جامعه را به مهاجرت تشویق می‌کند. درباره وضعیت اصولگرایان نیز باید عنوان کنم بهترین تشخیص را در این زمینه حضرت امام (ره)دادند. هنگامی‌که در دوران جنگ برخی به نخست‌وزیر دولت انتقاد می‌کردند امام عنوان کردند کسانـــی که به شما انتقاد می‌کنند حتی توانایی اداره یک نانوایی را ندارند. حذف نخبگــان از چرخه مدیریتی کشـــور شرایطی را به وجود آورده که امروز در وضعیت کیفــی دولت و مجلــس به‌خوبی نمایان است. در دولت‌های نهم و دهم دولتی که برخاسته از گفتمان اصولگرایی بود باسیاست‌ها و برنامه‌هایی که انجام داد فجایعی را در کشور رقم زد که آثار آن تا سال‌ها باقی خواهد ماند. در این دوران کشور با درآمدهای افسانه‌ای نفت مواجه شده بود که هنوز هم مشخص نشده این درآمدها در چه راهی هزینه شده است. نتیجه دولت اصولگرایان در دولت‌های نهم و دهم افزایش فقر، فساد و آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی مختلف در کشور بود.متأسفانه به نظر می‌رسد بخشی از تجربه دولت احمدی‌نژاد در شرایط کنونی در حال تکرار است. از زمانی که اصولگرایان مجلس یازدهم را در اختیار گرفته‌اند شاهد این مسأله هستیم که نگاه‌های سلیقه‌ای و پوپولیستی تا حدودی بر فضای مدیریتی جامعه حکمفرما شده است. هنر مدیران در یک جامعه پویا این است که ناهنجاری‌ها را به هنجار تبدیل کنند و هنجارها را در بستر جامعه افزایش بدهند.به‌صورت طبیعی هنگامی‌که ناکارآمدی به گفتمان غالب مدیریت کشور تبدیل شود حتی هنجارها نیز به ناهنجاری تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی زمینه زیست انسانی به حداقل خواهد رسید.
تا قبل از انتخابات مجلــــس در سال98 اصولگرایـــان در چهار انتخابات(دو ریاســـت جمهوری، مجلس و شورای شهر) شکست خــوردند و بـا بحران مقبولیــت در جامعه مواجه شدنــد.آیا پس از انتخابات98 و1400 که اصـــولگرایان دوباره به قـــدرت بازگشته‌اند موفق شــده‌اند مقبولیت ازدست‌رفته خود را بازیابند؟
خیر؛ این اتفاق رخ نداده است و اصولگرایان همچنان با بحران مقبولیت مواجه هستند.امروز بی‌تفاوتی مردم به جریان‌های سیاسی باعث نوعی ناهنجاری در کشور شده است. هنگامی‌که مشکلاتی مانند معیشت، مسکن و آسیب‌های اجتماعی حل نشده به مسأله تبدیل می‌شود و هنگامی‌که مشکلات حل نشده و روی‌هم انباشته شد به بحران تبدیل می‌شود. ناکارآمدی اصولگرایان در سال‌های گذشته باعث شده جامعه امروز ایران با بحران‌های مختلف مواجه باشد و با تجمیع این بحران‌ها باید انتظار فاجعه از چنین جامعه‌ای داشت.تنها در دولت جنگ و اصلاحات نگاه نخبه‌گرایانه و حزبی در جامعه شکل گرفت و در دیگر دولت‌ها این وضعیت وجود نداشت. حتی درزمانی که دولت در اختیار اصلاح‌طلبان قرار داشته اما تصمیم سازی و تصمیم‌گیری‌های مهم و انتخاب مسیر با دخالت اصولگرایان صورت گرفته است. هنگامی‌که حرکت برمدار عقل و منطق را از جامعه دور کنیم متوجه می‌شویم که اصولگرایانی که امروز مدیریت جامعه را در اختیار گرفته حتی اصولگرایان منصف را نیز حذف کرده‌اند و نتوانسته‌اند آنها را تحمل کنند. رویکرد حذفی که در پیش‌گرفته شده باعث شده که بسیاری از نخبگان از چرخه مدیریتی کشور حذف شوند که این وضعیت سبب ناکارآمدی در بخش‌های مختلف مدیریت کشور شده است.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار